تجزيه و تحليل عوامل موثر فرايند راهاندازي كسب و كارهاي كارآفرينانه
منبع : مجموعه مقالات برگزيده و خلاصه مقالات پذيرفته شده اولين همايش اشتغال و نظام
نویسندگان : زهرا آراستي ، كارشناس ارشد مديريتمهسان بهنود، دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسيشهرزاد روحاني، دانشجوي كارشناسي ارشد MBAبابك لطفعلي، دانشجوي كارشناسي ارشد MBA
تجزيه و تحليل عوامل موثر فرايند راهاندازي كسب و كارهاي كارآفرينانه توسط زنان تحصيل كرده ايراني:
چكيده:در سالهاي اخير زنان، كه نيمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند، گرايش بيشتري به تحصيلات دانشگاهي پيدا كرده اند وتعداد قبولي دختران در امتحانات ورودي دانشگاهها سال به سال در حال افزايش است. اين درحالي است كه براساس آمارهاي رسمي ، نرخ بيكاري نيز در ميان بانوان تحصيلكرده به صورت قابل توجهي درحال افزايش مي باشد. به نظر مي رسد جذب اين تعداد نيروي تحصيلكرده در سازمانهاي دولتي موجود كه اكثراً با تورم نيروي انساني مواجهند، عملي نباشد. بخش خصوصي نيز با توجه به گستره محدودش در ايران طبيعتاً نتوانسته است در جذب اين سرمايههاي ملي موفقيت قابل توجهي داشته باشد. لذا يكي از راهكارهاي مهم جهت حل اين معضل، ايجاد شرايط لازم براي خود اشتغالي و كارآفريني مستقل بانوان است. كارآفريني به نوبه خود فرآيند پيچيدهاي است كه عوامل متعدد شخصيتي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و … در آن تأثيرگذار ميباشد و شايد همين پيچيدگي و ناهمواري توجيهگر ميزان قابل تأمل عدم موفقيت بانوان در كارآفريني و اساساً عدم ورود ايشان به فعاليتهاي كارآفرينانه باشد. از اين رو شناسايي عوامل مؤثر در موفقيت فرآيند راهاندازي يك فعاليت كارآفرينانه از اهميت ويژهاي برخوردار است.در اين مقاله عواملي كه ميتوانند در موفقيت فرآيند راهاندازي يك فعاليت كارآفرينانه توسط زنان كارآفرين ايراني داراي تحصيلات دانشگاهي مطرح شوند، در سه دسته عوامل فردي، عوامل محيطي و عوامل سازماني ارائه ميگردد.1- مقدمهزنان ايراني كه 3/49 درصد جمعيت كل كشور را تشكيل ميدهند، گرايش بيشتري به تحصيلات دانشگاهي پيدا كردهاند و تعداد قبولي آنان در امتحانات ورودي دانشگاهها، هر سال در حال افزايش است. اين نرخ در سال 81 به 62 درصد رسيده است. در عين حال بر اساس آمارهاي رسمي، نرخ بيكاري در ميان بانوان تحصيل كرده از 39 درصد در سال 75 به 54 درصد در سال 81 افزايش يافته است. نگاهي كلي به جايگاه زنان در تركيب جمعيت، نظام آموزشي و عرصه اشتغال كشور، لزوم ايجاد فضاي مناسب براي توسعه كارآفريني و تقويت نقش زنان در فعاليتهاي كارآفرينانه را گوشزد ميكند. درعين حال در شرايط فعلي در هيچ يك از عرصههاي قانوني، اقتصادي، فرهنگي و آموزشي، زمينهاي جدي براي توسعه كارآفريني مهيا نشده است. تحقيقات كارآفريني نيز در ابتداي راه به سر ميبرند. در خصوص كارآفريني زنان در ايران تنها كار تحقيقاتي موجود، پروژه كارشناسي ارشد در رابطه با راههاي توسعه كارآفريني زنان در ايران ميباشد. حل معضلات بيان شده فوق، توجه به ايجاد اشتغال براي اين قشر از جامعه را ميطلبد. از سوي ديگر با توجه به تورم شغلي در بخشهاي دولتي، نبايد انتظار جذب اين تعداد نيروي انساني عظيم را در اين بخش داشت. مشاركت بخش خصوصي نيز براي جذب اين نيروها كافي نيست. لذا راهي كه در اين ميان بيشتر خودنمايي ميكند، توسعه كارآفريني و خوداشتغالي براي كل جامعه خصوصاً بانوان است.در سالهاي اخير شاهد رشد چشمگيري در تعداد بنگاههاي ايجاد شده توسط زنان در كشورهاي ديگر هستيم. براي مثال، نرخ افزايش تعداد زنان صاحب كسب و كار در ايالات متحده امريكا دو برابر مردان است. اين نرخ افزايش بين سالهاي 1997 تا 2002، 2/14 درصد بوده است. به نحوي كه هر روز 1600 نفر به اين تعداد افزوده ميشود و در سال 2002 اين رقم به 1/9 ميليون نفر رسيده است. در رابطه با رشد در فروش ساليانه نيز شاهد ارقام نجومي هستيم. اين رشد طي 12 سال اخير، حدود 430 درصد و بين سالهاي 1997 تا 2002، 40 درصد (حدود 5/1 تريليون دلار) بوده است. همچنين اين بنگاههاي اقتصادي در سال 2002 براي حدود 10 ميليون نفر شغل ايجاد كردهاند. اين زنان سالانه حدود 5/2 تريليون دلار به درآمد اقتصادي دولت آمريكا كمك كردهاند و اين رقم از GDPبسياري از كشورها بالاتر است. در ساير كشورها نيز شاهد چنين رشدي در تعداد زنان كارآفرين هستيم. در پرتغال، تعداد زنان كارآفرين در سال 95، 53 درصد رشد داشته است. در استراليا طبق تخميني، تقريباً 10 تا 15 درصد درآمد ملي توسط زنان ايجاد ميشود و يك سوم صنايع كوچك در تملك زنان قرار دارند و درصد زنان كارآفرين در ژاپن از 4/2 درصد در سال 1980 به 2/5 درصد در سال 1995 افزايش يافته است. در سال 1991 در هندوستان، بنگاههاي ايجاد شده توسط زنان، 10 درصد كل بنگاهها را تشكيل ميدادند و طبق تخمين، تا سال 2000، اين رقم به 20 درصد ميرسد. كارآفريني زنان امروزه در دنيا به عنوان يكي از منابع رشد، اشتغالزايي و نوآوري شناخته شده است.
با توجه به اين موارد، تحقيق در رابطه با كارآفريني زنان در ايران ضروري به نظر ميرسد.مركز كارآفريني شريف در سال 79 به منظور آموزش و تحقيق در زمينه پديده كارآفريني تأسيس گرديد. يكي از پروژههايي كه در اين مركز تعريف شد، پروژه «طراحي و تبيين الگوي راهاندازي كسب و كارهاي كارآفرينانه توسط بانوان تحصيل كرده ايراني» ميباشد. با توجه به اينكه درباره پديده كارآفريني و خصوصاً كارآفريني زنان تحقيقات بسيار كمي در ايران صورت گرفته است، نياز شديدي به مطالعه فرآيند تحقيقات در كشورهاي مطرح دنيا احساس شد. نتيجه يك سال مرور ادبيات كارآفريني زنان در دنيا و معدود مطالب داخلي كه منتج به شناسايي عوامل مطرح در موفقيت فرآيند راهاندازي يك فعاليت كارآفرينانه توسط زنان كارآفرين ايراني داراي تحصيلات دانشگاهي شده است، در اين مقاله ارائه ميگردد. بررسي و آزمايش اين عوامل در مرحله بعدي پروژه صورت ميگيرد.2- تعاريف و سير زماني كارآفريني زنانمطالعات كارآفريني زنان از اواخر دهه 70 با مطرح شدن مسايل زنان در جوامع غربي آغاز شد. در ابتدا بيشتر اين تحقيقات به مطالعه خصوصيات و وضعيت زنان كارآفرين و مقايسه آنان با مردان پرداختند. لذا فاكتورهاي مورد مطالعه اين پژوهشها از تحقيقات متداول آن زمان درباره كارآفريني (يا كارآفريني مردان) الگوبرداري شده بود. با پيشنهادهاي Gartner و Bruyat بر رويكرد جديد در تحقيقات كارآفريني، در كنار مسايل مطرح شده توسط فمينيستها و زير سوال بردن «مرد سالاري» به عنوان يك الگوي ذهني، مسير اين كار متفاوت شد.Bruyatهرم كارآفريني را براساس كار Gartnerارائه كرد كه پديده كارآفريني را هرمي از فرد، فرآيند، بنگاه و محيط ميديد و بر مطالعه فرآيند و فرد تأكيد ميكرد. در حقيقت ميتوان نشان داد كه بيشتر تحقيقات كارآفريني به نوعي درباره قسمتي و يا كل اين هرم است. به علاوه اين هرم ارتباط بخشهاي مختلف پديده كارآفريني را به محقق تذكر ميدهد. حركتهاي فمينيستي هم پژوهشگران را از افتادن در دام الگوي ذهني مرد سالارانه آگاه كردند. حتي موضوع فرهنگ هم ميتواند دخيل شود. يعني ممكن است تعاريف موجود به علت ديد غربي به كارها باشد كه اين موضوع تحقيقات جامعي در كشورهاي ديگر را ميطلبد. سوددهي پايين و رشد كم از شواهدي بودند كه اين گروه علت آنرا تفاوت هدف و انگيزه بانوان كارآفرين ميدانستند و اين بدان معني بود كه خانمها به كسب و كار به ديد ديگري مينگرند. به عنوان مثال يكي از نظرات اين بود كه خانمها كارآفريني را راهي براي ايجاد تعادل ميان نقشهاي متعدد خود ميدانند (اين موضوعات به طور مفصلتر در بخشهاي بعدي بحث خواهد شد). اين فاكتورها، تحقيقات را به بحث بر سر تعريف كارآفريني زنان كشاند. تعاريف مشاهده شده در مقالههاي مختلف اين گونه است:زنان كار آفرين كساني هستند كه يك كسب و كار را شروع ميكنند يا خوداشتغال هستند. زنان كارآفرين كساني هستند كه يك كسب و كار جديد را آغاز كنند.
همانطور كه مشاهده ميشود اثري از ريسكپذيري و نوآوري در اين تعاريف ديده نميشود. Bruyatدر اين باره مطلبي بيان كرد كه شايد راهگشا باشد. از نظر وي ريسك را بايد تلفيقي از ريسك كسب و كار و ريسك فردي در نظر گرفت. به عنوان مثال كسي كه با تخصص مهندسي مكانيك در كار رستورانداري وارد ميشود، در معرض ريسك فردي بالايي قرار دارد. شايد اين مطلب در مورد بانوان هم صادق باشد. اما بررسي ريسكپذيري از فاكتورهايي است كه كمي كردن آن مشكل است. بنابه نظر Brushيكي ديگر از معايب تحقيقات كارآفريني زنان عدم توجه به فاكتورهاي كيفي است. تحليل دادههاي كيفي نياز به كار فراواني دارد كه يك نمونه آن همان تحليل ريسك است.به علت سهولت تحليل، هرم Bruyatبه عنوان چارچوب اصلي مقاله انتخاب شد.1-2- فرداين وجه از هرم در تمام تحقيقات مورد توجه بوده است. مسايلي مانند ويژگيهاي شخصيتي، استعدادها و مهارتها، انگيزهها و اهداف، مشخصات دموگرافيك و … درباره يك فرد مطرح است. در رابطه با سطح تحصيلات، اكثر زنان اسراييلي و آمريكايي، 55 درصد زنان آسيايي، 35 درصد زنان سنگاپوري و 25 درصد زنان استراليايي تحصيلات دانشگاهي داشتند. 60 درصد زنان تركيهاي تحصيلات ديپلم و ديپلم به بالا داشتند. در حالي كه در نروژ، زلاند نو و انگليس به ترتيب 4/0 ، 1 و 1 درصد خانمها سواد دانشگاهي داشتند. در هر سه كشور نروژ، انگليس و زلاندنو درصد مردان با تحصيلات دانشگاهي بيشتر از زنان بود. تحصيلات زنان اسراييلي بيشتر در علوم اجتماعي عنوان شده بود. بانوان اسراييلي و سنگاپوري غالباً در كار خود تجربه قبلي داشتند و اكثر تركيهايها هم قبلاً شاغل بودهاند. در ابتداي تحقيقات كارآفريني (و كارآفريني زنان)، مانند تحقيقات در زمينه مديريت، اعتقاد بر آن بود كه كارآفرين با خصوصيات مشخصي متولد ميشود و براي بررسي كارآفريني بايد به دنبال افرادي با مشخصات فردي خاص بود. اين موضوع اثر مهمي بر تحقيقات در كارآفريني داشته است.انگيزه از مهمترين موارد مطرح در اين بخش است. تحقيقاتي با اين محور و به منظور بررسي رابطه آن با ساير مسايل، مورد مطالعه قرار گرفت. در پاكستان نمونه افراد انتخابي بر اساس انگيزه به سه دسته تقسيم شدند. آزادي جوها كه از كار قبلي خود رضايت نداشتند. در اين گروه جوانترها ميخواستند از سلطه «قوانين مردانه» برهند و مسنترها از بيتوجهي محيط نسبت به خودشان ناراضي بودند. دسته دوم، امنيت جوها، به دنبال ارتقاء سطح اجتماعي و اقتصادي خانوادهشان بودند و شوهرانشان از كار افتاده بودند. هدف آنها استقلال از خانواده شوهر بود. اين دو گروه عمدتاً از تحصيل و تجربه مناسب برخوردار بو. گروه سوم ارضا جو نام داشتند. اين دسته به دنبال ارضا فردي و اثبات خود بودند، از طبقات بالاي جامعه بوده، سن بالايي داشتند، فرزندانشان نياز كمتري به ايشان داشتند و از تحصيلات و تجربه زيادي برخوردار نبودند. در فرانسه مشاهده شد كه زنان به دنبال استقلال، ارضاي شخصي، كمك به اقتصاد و ايجاد شغل هستند. انگيزههاي خانمها در يك تحقيق ديگر عبارت بود از ديدن يك فرصت، بدست آوردن پول و لذت بردن از كار. براي زنان اسراييلي مانند بسياري از كشورهاي اروپايي و آمريكايي سه انگيزه دستيابي به پيروزي، استقلال و پول به ترتيب بر عملكرد آنها اثر مثبت داشتند. در آمريكا دو انگيزه اصلي، ارضاي شغلي و پيروزيجويي بود. براي خانمها در سه كشور زلاندنو، نروژ و انگليس، استقلال، اجراي نقشها در جامعه، جلوه كردن در محيط و يادگيري (يعني انجام كارهايي مانند نوآوري) انگيزههاي مورد بررسي بودند كه در شدت آنها، به غير از اجراي نقشها، تفاوت ميان كشورها وجود داشت. انگيزه جلوه كردن و اجراي نقشها در آقايان قوي بود در حالي كه براي خانمها «ياگيري» مهمتر بود. در تركيه هم نياز خانواده، برقراري روابط اجتماعي با مردم و خودشكوفايي محرك بود . زنان سنگاپوري به 5 انگيزه به ترتيب رأي دادند: ديدن يك فرصت، بالفعل كردن استعدادها، بدست آوردن آزادي، رشد كاري، جلوه كردن در محيط و پول. خانمهايي كه به دنبال استقلال مالي بودند موفقتر عمل كردند. در همين تحقيق بيان شد كه انگيزه مشاهده شده در ساير كشورها به ترتيب عبارتند از: كنترل آينده خود، استقلال مالي، انجام كار به شكلي بهتر، عدم رضايت از شغل قبلي، اثر خانواده و دوستان و جلوه كردن.
براي شناسايي خصوصيات فردي و استعدادها در همه تحقيقات از تستهاي روانشناسي معتبر استفاده شده است. در يك تحقيق ابتدا خصوصيات مختلف تعريف شدهاند: - مطابقت: همراه شدن با جمع و تأثيرپذيري از آن.- تأثير شخصيتي: دخالت احساسات در كار، توجه به مشكلات ديگران، پاسخ به روابط عاطفي.- ريسكپذيري: لذت بردن از موقعيتهاي مخاطرهآميز و درگير شدن با آنها.- مهارت اجتماعي: قدرت در ترغيب ديگران به انجام كاري.- استقلال طلبي: شكستن محدوديتها و موانع، وابسته نبودن به مردم و مقررات.- تغييرپذيري: انعطافپذيري در عقايد و ارزشها، مشاهده تجربههاي متفاوت.دوتاي آخري در خانمها قوي بود در حالي كه براي آقايان ريسكپذيري بيشتر مطرح بود و سطح انرژي بالاتري هم داشتند. در آمريكا نتايج كمي متفاوت بود. خصوصيات ديده شده عبارت بودند از: خود انضباطي ، تمايل شديد به موفقيت، اهل عمل بودند، هدفگرا و پر انرژي بودن . تشابه زيادي ميان مديران و كارآفرينان آمريكايي ديده شد كه عكس آن براي اسراييليها صادق بود . زنان سنگاپوري علاقه به پيروز شدن و واقع بيني داشتند كه اولي در موفقيتشان موثر بود. خصوصيات مشاهده شده با ساير رئوس هرم در رابطه بودند. براي خانمهاي آمريكايي كه در كارهاي سنتي (كارهايي كه در جامعه براي خانمها مناسب فرض ميشود) مشغول بودند برآوردن انتظارات شغليشان بر ميزان فروش آنها اثر مثبت داشت و انگيزه ديدن فرصتها برايشان قويتر بود. براي زنان كارآفرين در كارهاي غيرسنتي انگيزه اول بدست آوردن پول بود (با توجه به سختيهايي كه با آنها مواجه ميشدند چنين توقعي هم داشتند) كه با تأثير عامل زمان اين موضوع به لذت بردن از كار تبديل ميشد. نكته اين تحقيق توجه به تأثير زمان بر فاكتورهاي فردي بود. براي زنان اسراييلي، سطح و شاخه تحصيلات بر عملكرد آنها بيتأثير بود كه شايد به علت يكنواخت بودن نمونه اين پژوهش باشد. ولي سطح تجربه، در اسراييل مانند سنگاپور، در عملكرد مناسب آنها خيلي مؤثر بود. در مواردي مانند كمبود تجربه كارآفريني، ضعف تجربه تجاري و تجربه عمومي زندگي (ميزان تجربه در زندگي و آشنايي با مسايل روزمره) شبكهها به كمك خانمها ميآيند. 2-2- محيطدومين وجه از هرم كارآفريني، محيطي است كه كارآفرين در آن شروع به كار ميكند. محيط و پديده كارآفريني در ارتباط متقابل هستند. كارآفريني، اشتغالزايي و توليد ثروت را به همراه دارد و در مقابل، محيط نقش بسيار مهمي در ايجاد و توسعه كسب و كار ايفا ميكند. يك عامل محيطي ميتواند براي يك كارآفرين فرصت باشد، در حالي كه براي ديگري مانعي براي شروع كسب و كار به شمار ميآيد.محيط را در 3 بخش مطالعه ميكنيم: خانواد، كار، جامعه.1-2-2- خانوادهميزان حمايت خانوادهها از زناني كه به كارآفريني روي ميآورند، در موفقيت آنها تأثير شاياني دارد. مشاهده شده است كه در پاكستان گروه كارآفرينان ارضاجو كه در مسير كارآفريني، با مخالفت خانواده و شوهر خويش مواجه ميشوند، اكثراً به موفقيت نميرسند. به علاوه، زنان در خانواده نقشهاي متعددي بر عهده دارند كه غالباً مهمترين آنها رسيدگي به امور خانه و فرزندان ارزيابي ميشود. از يك خانم كارآفرين معمولاً انتظار ميرود بين كارخانه و بيرون تعادل برقرار كند. اين تضاد نقشها موجب سردرگمي و اضطراب و نهايتاً عدم موفقيت زنان كارآفرين ميشود. مطالعهاي نشان داده است كه همسران زنان كارآفرين، حتي كمتر از همسران خانمهاي خانهدار در امور خانه به همسرشان ياري ميدهند. اين مهمترين عاملي است كه موجب ميشود زنان كارآفرين سايز كسب و كار خود را محدود نگاه دارند. برقرار كردن تعادل بين نقشهاي متضاد، يكي از انگيزههاي زنان براي روي آوردن به كارآفريني است. چون تصور ميرود در اين حالت بتوانند اختيار زمان را در دست بگيرند. اما اگر تصميم به گسترش كسب و كار خويش بگيرند برايشان مشكلساز ميشود.
2-2-2- محيط كارتقريباً هيچ تحقيقي كه به طور خاص اثر محيط كار را بر كارآفريني زنان بررسي كند، وجود ندارد. لذا از ميزان و نحوه تأثير نگرش كاركنان بر كارآفريني زنان اطلاع چنداني در دست نيست. اما زنان در يافتن منابع مالي براي كسب و كار خود دچار مشكل ميشوند. زنان عموماً ترجيح ميدهند از منابع مالي شخصي خود براي كسب و كار استفاده كنند. همين امر موجب ميشود كه سايز كسب و كار آنها محدود بماند. دليل اين عدم تمايل به استفاده از منابع مالي خارجي نظير بانكها، سرمايهگذاران و غيره اين است كه زنان غالباً احساس ميكنند كه در مواجهه با چنين مسايلي در مقايسه با مردان مورد تبعيض واقع ميشوند. مطالعهاي در زلاندنو با مقايسه ميزان پذيرش درخواست وام از سوي كارآفرينان زن و مرد نشان داد كه اين تبعيض وجود دارد. هر چند در مطالعهاي ديگر در فرانسه فقط مشاهده شده است كه زنان كارآفرين براي دريافت وام بايد بيشتر از مردان تواناييهاي خود را به اثبات برسانند. به هر حال تبعيض موضوعي كاملاً قطعي نيست و نياز به تحقيقات بيشتر و گستردهتر دارد.3-2-2- جامعهاجتماعي كه كارآفرين در آن قرار ميگيرد، نقش بسيار مهمي در سوق دادن وي به كارآفريني و موفقيت او دارد. بسترهاي اجتماعي موجود ميتوانند سوق دهنده و يا بازدارنده براي كارآفريني باشند. از اين عوامل مي توان به سنت، مذهب، قوانين و … اشاره كرد.مذهب: هنوز به اندازهاي كه معماي اثر سنتها بر كارآفريني حل شود، پژوهش صورت نگرفته است. جزء بسيار مهم سنتها مذهب است كه در شكلدهي باورهاي مردم نقش اساسي دارد. مذهب در سه سطح قابل بررسي است. سطح اول عبارتست از شكلدهي باورهاي اطرافيان يك كارآفرين، سطح دوم، از اعتقادات خود كارآفرين و ديدي كه مذهب به او ميدهد، تشكيل شده است. سطح سوم را جايگاه مذهب در نظريات پديده كارآفريني تشكيل ميدهد كه به علت تحقيقات كم، بسيار مبهم است. با در نظر گرفتن مسايل فوق و عليرغم انتظار، تحقيقي در انگلستان نشان داد كه مذهب عامل مهمي نيست. اثر مذهب در كشورهاي سنتي نيز بايد بررسي شود. مثلاً در اسرائيل با توجه به مذهب، جامعه زماني از زن كارآفرين حمايت ميكند كه از عهده وظايف خانه برآمده باشد. سنتهاي حاكم بر يك جامعه نيز با كارآفريني در تعامل است. اين بخش هم كمتر مورد تحقيق قرار گرفته است. بررسي اين موضوع فقط در مقاله مربوط به خانمهاي پاكستاني ديده شد. در مطالعه خانمهاي پاكستاني امنيتجو، يكي از انگيزههاي مهم، فرار از سلطه خانواده همسرشان بود. بنابه سنت در اين كشور، هنگامي كه مرد خانواده به علتي از كار كردن معذور شود، خانواده وي وظيفهاش را در قبال همسر و فرزندانش به عهده ميگيرد.
شبكه: يكي از مفاهيم علمي كه به تازگي در كارآفريني به آن توجه شده است، مفهوم شبكه و تأثير آن بر اين پديده است. شبكه از مجموعه افرادي تشكيل ميشود كه يك كارآفرين با آنها روابط مستقيم دارد. اين افراد شامل اعضاي خانواده، شركا، تأمينكنندگان، مشتريان، سرمايهگذاران و … هستند. در تعريف ديگري از شبكه، لفظ ديگران نيز به اعضاي اين مجموعه اطلاق شده است و اين ديگران به دو گروه تقسيم شدهاند: - شبكه اوليه: به طور مستقيم و مداوم با شخص ارتباط دارند و روابط طبيعي (و نه قراردادي) بين آنها برقرار است. مانند اعضاي خانواده يا دوستان نزديك.- شبكه ثانويه: نقش موقتي دارند و تأثير آنها بسته به ميزان ارزش و اعتباري است كه فرد براي آنها در نظر ميگيرد. به اين نوع روابط، روابط داد و ستدي هم گفته ميشود. از اين گروه ميتوان شركا و سرمايهگذاران را نام برد.در پژوهشي مشاهده شده است كه بيشترين كمكي كه كارآفرينان از اعضاي شبكه خود ميگيرند، كمكهاي عاطفي، كمك در برنامهريزي، كمك در كار روزانه بنگاه و حمايتهاي مالي است. كارآفرينان معمولاً كساني را در شبكه خود ميپذيرند كه در درجه اول داراي مهارتها و تجربياتي هستند كه كارآفرين فقدان آنها را در خود حس ميكند. تجربه عمومي در تجارت، سن بالا و تجربه زياد زندگي از جمله خصوصياتي است كه معمولاً فرد پذيرفته شده در شبكه داراست. 3-2- بنگاه اين بعد از هرم كارآفريني همواره در تحقيقات حضور داشته است. حداقل براي محدود كردن فضاي تحقيق و مشخص كردن معيارهاي نمونهگيري تحقيقات. بيشتر مواقع خصوصايت بنگاه اقتصادي ايجاد شده شامل اندازه بنگاه، رشد، بهرهوري، استراتژيها و مشكلات بنگاه موضوع تحقيقات بوده است. در مطالعه ادبيات كارآفريني زنان در ارتباط با بنگاه اقتصادي، بيشترين مطالبي كه به چشم ميخورد، نوع كار و فعاليت بنگاه است. زنان كسب و كار خود را بيشتر در زمينه كارهاي خدماتي ايجاد ميكنند. در مطالعهاي كه در سه كشور نروژ، زلاندنو و انگلستان صورت گرفته، زنان در مقايسه با مردان بسيار راغبتر به كسب و كارهاي خدماتي هستند. اين نسبتها،54 درصد در مقابل 11 درصد در نروژ، 56 درصد در مقابل 9 درصد در زلاندنو و 45 درصد در مقابل 4 درصد در انگلستان بوده است. در اسرائيل نيز اكثر كسب و كارهاي ايجاد شده توسط زنان، خدماتي و در اولويت بعد، توليدي بوده است. هم چنين زنان بيشتر كارهاي سنتي را انتخاب ميكنند. به طور مثال در تركيه اكثراً در تجارت و كارهاي سنتي مانند آرايشگري و خياطي كسب و كار ايجاد كردهاند. در تحقيقي كه در دو ايالت امريكا صورت گرفته، مشاهده شده است كه 42 درصد كارهاي سنتي در دست زنان است در حاليكه 17 درصد كارهاي غيرسنتي توسط زنان اداره ميشود. از مهمترين مشكلات بنگاههاي اقتصادي ايجاد شده توسط زنان، تأمين سرمايه ميباشد. اين موضوع در بخش عوامل محيطي بيشتر مورد بررسي قرار گرفته است.
4-2- فرآيندفرآيند به عنوان آخرين رأس هرم، به ندرت مورد مطالعه قرار گرفته است. از ابتداي دهه 90 پديده كارآفريني كمي از فرد محوري جدا و به فرآيند متمايل شد. اين بُعد از كارآفريني همواره با يك يا چند بُعد ديگر مورد بررسي قرار گرفته است و كارهاي انجام شده بيشتر روي دوره زماني عمر بنگاه و مراحل راهاندازي بنگاه بوده است. هدف در اين تحقيقات، اصلاح سيستم است به نحوي كه راهاندازيهاي بيشتري صورت گيرد و ريسك شكست به پايينترين حد برسد. 1-4-2- فرآيند راهاندازيدر باره نقطه شروع و پايان فرآيند راهاندازي كسب و كار، نظرات متفاوتي بين محققين وجود دارد. براي Fourcadeفاز start-upوقتي آغاز ميشود كه فاز ايجاد و برقراري كسب و كار به اتمام رسيده باشد و بنگاه اقتصادي كار توليد خود را آغاز نمايد و صاحب كسب و كار خود را مستقيماً مواجه با مشكلات رقابت در كسب و كار ميبيند. Churchil & Lewisاولين مرحله بعد از ايجاد قانوني كسب و كار را مرحله «وجود داشتن» ميدانند كه هدف در اين مرحله زنده نگه داشتن بنگاه است. در حاليكه براي Dodge & Robbinsاولين مرحله شكلگيري يك كسب و كار، مرحله “formation” است كه ميتوان آن را بين ايده (پروژه) تا كسب و كار ايجاد شده (واقعيت) در نظر گرفت. APCE كه يك سازمان تخصصي در ارتباط با ايجاد بنگاههاي اقتصادي در فرانسه است، اولين مرحله از اين فرآيند را مرحله ايجاد “Creation” مينامد. اين مرحله شامل تولد ايده، برنامهريزي پروژه، شروع فعاليتها و راهاندازي كسب و كار ميباشد. براي اين سازمان مرحله راهاندازي جزئي از مرحله ايجاد است. sammutبا اقتباس از تعريف Fourcadeشروع فاز راهاندازي را زمان ثبت اولين تقاضا يا اولين فروش ميداند كه اين زمان ميتواند با تاريخ ثبت قانوني بنگاه هم زمان باشد و يا قبل از آن اتفاق بيافتد. انتهاي مرحله راهاندازي نيز مورد بحث بسياري از محققين است. پايان سومين سالگرد بنگاه، رسيدن به آستانه سودآوري، دو سال پياپي سودآور بودن و بر جا ماندن بنگاه از مواردي است كه در مطالعه ادبيات فاز راهاندازي به آن اشاره شده است. براي Sammutزماني كه صاحب كسب و كار شناخت استراتژيك خود را به اثبات برساند، پايان مرحله راهاندازي است. اين بدان معني است كه كارآفرين مديريت سيستماتيك را در پيش بگيرد، متعهد به ايجاد ساختار سازماني شود و در وضعيتي باشد كه آستانه سودآوري را پشت سر بگذارد (يا قبلاً از آن گذشته باشد) . سازمان صنايع كوچك شروع مرحله راهاندازي يك بنگاه اقتصادي جديد را شكلگيري ايده و انتهاي آن را افتتاح كسب و كار و ارائه محصول/خدمت به بازار ميداند. 2-4-2- موفقيت و شكستتشخيص موفقيت براي همه يكسان نيست. زيرا كه هر كس آن را به صورتي متفاوت مطابق با نگرش شخصي و شرايط محيطي خود احساس و تجزيه و تحليل ميكند. مطالعه ادبيات، عدم تجانس مفهومي بسياري را نشان ميدهد. براي مثال، Miskinو Roseموفقيت را در «رسيدن به آستانه سودآوري» ميدانند. براي Ibrahim Goodwinو Stuartو Abetti «پايداري بنگاه اقتصادي» نشانه موفقيت است. Alpanderو Aliiموفقيت بنگاه اقتصادي را با «توانايي صاحب بنگاه در رسيدن به نرخ رشد 40 درصد در فروش ساليانه پس از 3 سال» اندازه ميگيرند. مطالعه انجام شده توسط Rayو Trupinدر چهار كشور متفاوت (ژاپن، كانادا، آمريكا و فرانسه) سعي در نشان دادن اين موضوع دارد كه تشخيص موفقيت از يك كشور به كشور ديگر متفاوت است. براي مثال، ايجادكنندگان كسب و كارهاي تكنولوژيك ژاپني و فرانسوي، موفقيت را در ارضاي اهداف اوليه خود ميدانند. در حاليكه كاناداييها آن را بر اساس سود به دست آورده ميسنجند و آمريكاييها با پايداري بنگاه اقتصادي. قدمهاي راهاندازي كسب و كار نيز براي همگان يكسان نيست و از كشوري به كشور ديگر و از بنگاهي به بنگاه ديگر متفاوت است. سايت SBDCانگلستان، تقريباً كاملترين مراحل را براي راهاندازي يك كسب و كار ارائه كرده است.
23- كارآفريني زنان در ايرانتحقيقات و پژوهشهاي داخلي در زمينه كارآفريني زنان، به دليل نوپايي مبحث، بسيار محدود ميباشد. از اين رو به منظور ورود به بحث كارآفريني زنان در ايران، در ابتدا اشتغال زنان را مرور ميكنيم. اشتغال زنان متأثر از مجموعه عوامل فردي، محيطي و سازماني است.1-3- عوامل فرديدر بعد فردي، ميتوان گفت كه ميان تواناييهاي شخصيتي از قبيل اعتماد به نفس و پنداشت از خود و اشتغال زنان رابطه متقابل وجود دارد، بطوري كه پنداشت از خود و اعتماد به نفس بالا تأثير مستقيم بر اشتغال زنان و موقعيت شغلي آنها دارد. وضعيت تأهل و تعداد فرزندان رابطه معكوس با اشتغال زنان دارد. زنان مجرد از ازادي عمل بيشتري براي اشتغال و فعاليتهاي اقتصادي- اجتماعي نسبت به مردان برخوردارند. همچنين طبق آمارهاي جمعيتشناسي، 32 درصد از زنان داراي 3 فرزند و بيشتر در مقابل 57 زنان با 1 يا 2 فرزند فعاليت شغلي دارند.با توجه به افزايش سهم حضور زنان در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي (62 درصد در سال 81) و جوان بودن جمعيت زنان (55 درصد زنان در سنين 15 تا 60 سال قرار دارند و 38 درصد آنان زير 15 سال ميباشند)، نرخ فعاليت زنان در نسبت پاييني قرار دارد (حدود 9 درصد) كه اين نرخ تا رسيدن به حد متعارف مشاركت زنان در سطح بينالمللي (حدود 30 درصد) فاصله بسياري دارد. 2-3- عوامل محيطيمسلماً عوامل محيطي نقش بسيار مهمي در اشتغال زنان ايفا ميكنند. زيرا كه حتي برخي از ويژگيهاي شخصيتي و توانمنديهاي رواني زنان متأثر از عوامل محيطي است. از اين عوامل ميتوان به هنجارها و باورهاي سنتي جامعه كه معمولاً به صورت مانع در برابر اشتغال زنان ظاهر ميشوند، اشاره كرد.
نگرش جامعه به اشتغال زنان، باورهاي سنتي مبني بر خانهداري به عنوان اولين و مهمترين وظيفه زنان، تقسيم كار سنتي و مرزبندي ميان شغلهاي زنانه و مردانه، تعدد مسووليتهاي زنان در خانه و محيط كار، ناامنيهاي اجتماعي، تبعيضهاي جنسيتي، عدم دسترسي به منابع مالي و اطلاعاتي، قوانين دست و پاگير، و … از عوامل محيطي مهم در اشتغال زنان هستند. تبعيضهاي جنسيتي در نوع آموزش شامل مواد درسي. نقش زنان در كتب درسي و رسانهها كه بيشتر تقويت كننده ديد سنتي نسبت به زن است. هم چنين محدوديتهاي آموزش عالي براي اعزام دختران مجرد به خارج از كشور براي ادامة تحصيل از مواردي است كه همگي به نوعي ميتواند تأثير منفي بر مشاركت زنان داشته باشد. خوشبختانه اخيراً شاهد تحولاتي در كتب درسي و رسانهها در زمينه نقش زنان هستيم.در رابطه با قوانين، ميتوان به قوانين فقهي كه برخي تأثير منفي و برخي ديگر اثر مثبت بر اشتغال زنان داشته باشد، اشاره كرد. احكام مرتبط با نفقه، ارث، اجازه خروج از كشور با مرد، در بعد اقتصادي و احكامي چون طلاق، حق حضانت فرزند و … در بعد خانوادگي- اجتماعي به نوعي تأثير منفي در اشتغال زنان دارد. (تضعيف اعتماد به نفس در دختران و زنان) البته اصول 3، 21، 28، 48 قانون اساسي، برخورداري زنان از حقوق اجتماعي مساوي با مردان را متذكر شده، همچنين ماده 1118 مصوب 1313 يادآور شده كه زن مستقلاً ميتواند در داراييهاي خود تصرف داشته باشد. اين احكام و قوانين ميتوانند به نوعي تأثير مثبت بر اشتغال زنان داشته باشند.
3-3- عوامل سازمانيدر ايران نيز مانند ساير كشورها، بيشترين فعاليت زنان شاغل در بخش خدمات است. 8/45 درصد در مقابل 16 درصد در بخش صنعت. زنان مانند همتايان غيرايراني خود فرصتهاي شغلي كمتري نسبت به مردان دارند و غالباً در بخش غيررسمي با دستمزد پايينتر مشغول به كارند. ارتقاء مقام و پست نيز بر اساس شايستگي صورت نميگيرد. بطوري كه بين سالهاي 65-55 از كل مردان شاغل تنها 6 درصد تحصيلات عاليه داشتهاند. در حالي كه اين نرخ در ميان زنان شاغل 18 درصد بوده است. همچنين نگاهي به نسبت زنان شاغل در برخي گروههاي اصلي شغلي مانند گروههاي مديريتي و تخصصي نشاندهنده پايين بودن سهم حضور آنان در آن گروهها ميباشد. به طوري كه براساس سرشماري 1375، فقط 16 درصد مديران مؤسسات، 9 درصد متخصصان مهندسي، 14 درصد ساير متخصصان و 15 درصد تكنسينها را زنان تشكيل ميدهند. ضمناً بيشترين درص شاغلان زن در گروه حقوق بگيران قرار دارند (60 درصد) و تنها 1/0 درصد شاغلين، كارفرما هستند. متأسفانه در ايران نهاد يا سازمان دولتي مختص كارآفريني و كارآفرينان وجود ندارد. و تنها در برخي وزارتخانهها و نهادهاي دولتي، حمايتهاي محدودي از خوداشتغالي مشاهده ميگردد. اين حمايتها به صورت عمومي است و زنان نيز همچون مردان در حد امكان از آن بهرهمند ميشوند و برنامهاي ويژه براي زنان كارآفرين وجود ندارد. از اين حمايتها ميتوان به طرح خوداشتغالي وزارت كار و امور اجتماعي، كمكهاي مالي بانك كشاورزي، حمايتها و كمكهاي وزارت تعاون اشاره كرد.نهادهاي غيردولتي نيز كه در حول چهار محور عمدة فرهنگي- اجتماعي، صنفي- تخصصي، خيريهاي و سياسي فعاليت ميكنند، نتوانستهاند تاكنون نقش اثرگذاري در زمينة گسترش فعاليتهاي اقتصادي- اجتماعي زنان بويژه كارآفريني ايفا كنند.تحقيقات در زمينه كارآفريني زنان در ايران، همانطور كه قبلاً هم به آن اشاره شد، بسيار محدود ميباشد. طي تحقيقي كه بر روي 20 زن كارآفرين ايراني انجام شده است، موانع عنوان شده از سوي زنان كارآفرين به 3 دسته موانع فردي، سازماني و محيطي دستهبندي شدهاند.الف) موانع فرديموانع فردي برخاسته از محدوديتهاي شخصي و خانوادگي زنان كارآفرين است و شامل محدوديتهاي خانوادگي و موانع علمي ميباشد. منظور از موانع خانوادگي آن دسته از محدوديتهايي است كه از سوي اعضا نزديك خانواده مانند خانوادة اوليه، خانوادة همسر، همسر و فرزندان براي يك زن كارآفرين ايجاد شده است. اين موانع جنبه عمومي ندارد و از فردي به فرد ديگر متغير است. موانع علمي نيز براي كليه كارآفرينان اعم از زن و مرد وجود دارد، ولي شدت آن براي زنان بيشتر است. بالا بودن نسبت بيسوادي در زنان (25 درصد) نسبت به مردان (15 درصد)، پايين بودن نسبت حضور زنان در برخي رشتههاي دانشگاهي خصوصاً فني-مهندسي (4/9 درصد)، پايين بودن سهم حضور زنان در مشاغل كارشناسي و مديريتي و به تبع آن نبود فرصت مناسب جهت حضور در برنامههاي آموزشي حرفهاي در حين كار و در سطوح عالي، دلايلي است كه موانع علمي را براي كارآفرينان زن بيشتر ميكند. به طور كلي هر چه درجه تحصيلي كارآفرينان بالاتر باشد، موانع علمي آنها نيز كمتر بوده و يا اساساً مانع جدي در اين زمينه وجود ندارد. موانع علمي بيشتر متوجه كارآفرينان كم سواد و يا كارآفريناني است كه فاقد مهارت و دانش كافي در حرفه خود ميباشند.
ب) موانع سازماني
اين موانع نيز براي مردان و زنان كارآفرين مشترك است، ولي به دلايل حضور كمتر زنان در عرصههاي اقتصادي به خصوص در ايجاد كسب و كار و مشاغل مديريتي، بديهي است كه آنان با موانع سازماني بيشتري روبرو ميشوند. اكثر كارآفرينان مورد مطالعه در اين تحقيق در مقطع ايجاد كسب و كار با سه مانع جدي مالي، فيزيكي و منابع انساني روبرو بودهاند و در مرحله توسعه، مانع بازاريابي و فروش هم به آنها اضافه شده است.از موانع مالي، به فقدان يا كمبود سرمايه شخصي و مشكل نقدينگي اشاره شده است. كمبود يا نبود مكان كسب و كار، كمبود امكانات سختافزاري و نرمافزاري و مشكل تأمين مواد اوليه از موانع فيزيكي است كه زنان مورد تحقيق به آنها اشاره كردهاند. مشكلات آنها در رابطه با منابع انساني، نگرش منفي پرسنل به زن و مديريت آن و ناباوري نسبت به تواناييهاي زنان، هم چنين مشكلات جذب زنان در حرفههاي غيرمتعارف براي زنان بوده است. غالباً موانع بازاريابي و فروش هم، به صورت عدم شناخت كافي درباره چگونگي ورود به بازار و توسعه حضور در بازار، عدم برنامهريزي و اقدامات حمايتي دستگاههاي سياستگذار، كمبود منابع مالي و نبود مشاور و راهنما عنوان شدهاند.ج) موانع محيطيموانع محيطي به 2 دسته موانع فرهنگي – اجتماعي و موانع قانوني دستهبندي شده است. موانع فرهنگي-اجتماعي شامل عكسالعملهاي منفي اجتماعي، برخوردهاي منفي برخي سازمانها و مؤسسات اقتصادي و اجتماعي و ناامنيهاي اجتماعي ميباشد. از موانع قانوني نيز به قانون كار در مورد مشكل اخراج كارگر در صورت ضرورت اشاره شده كه براي عموم كارآفرينان يكسان است. همچنين عدم پذيرش و اقامت زن به تنهايي در برخي اماكن مانند هتلها و نبود قوانين حمايتي و تشويقي براي كارآفرينان نيز از موارد ديگر قانوني است كه در اين تحقيق به آن اشاره شده است.4- عوامل مطرح در موفقيت فرايند راهاندازي كسب و كار زنان تحصيل كرده ايرانيدر اين تحقيق، سعي ما بر آن بود كه نه تنها موانع موجود در راهاندازي كسب و كار، بلكه عواملي كه به صورت سوقدهنده و تشويق كننده در اين فرآيند عمل ميكنند، را نيز براي بررسي بيشتر شناسايي كنيم. پس از مطالعه ادبيات داخلي و خارجي در زمينه كارآفريني زنان، كليه عوامل مطرح در موفقيت در راهاندازي كسب و كار توسط زنان تحصيل كرده ايراني، شناسايي شده و در قالب 3 دسته عوامل فردي، سازماني و محيطي ارائه ميشوند:1-4- عوامل فردياين عوامل مربوط به شخص كارآفرين است و موارد زير را شامل ميشود:? ويژگيهاي شخصيتي و انگيزهها: توفيقطلبي، استقلالطلبي، خلاقيت، ريسكپذيري، نياز مالي، رضايت شخصي و … .? ويژگيهاي دموگرافيك: سن، سطح تحصيلات، خاستگاه اجتماعي (محلي كه شخص در آن پرورش يافته است)، تجربيات و سوابق شغلي، مهارتها و … .