شما اینجا هستید: صفحه اصلی طبقه بندی نشدهآیا کارآفرین‌ها برای موفقیت به بخت و اقبال خوب نیاز دارند؟

آیا کارآفرین‌ها برای موفقیت به بخت و اقبال خوب نیاز دارند؟

آیا کارآفرین‌ها برای موفقیت به بخت و اقبال خوب نیاز دارند؟

نویسندگان: آلکس روویرا

 فرناندو تریاس دی بس

 مترجم:محمدحسین رفعت نژاد

یک پروفسور ریاضیدان می‌گوید: «پارامترهای اقبال مناسب برای ما ناشناخته هستند.» به عبارت دیگر اقبال مناسب نمی‌تواند به وسیله هیچ پارامتر مشخصی تعریف شود.

موضوع درباره شانس است. ما فکر می‌کردیم که این اظهارنظر مفاهیم زیادی در بر دارد، اما بر این باور بودیم که بخت و اقبال می‌تواند به وسیله دسته‌ای از متغیرها یا عناصر که هنوز مطالعه نشده‌اند، تعریف شود. بنابراین تحقیقاتی در این زمینه انجام دادیم.

ما با افرادی که فکر می‌کردند زندگی آنها تحت تاثیر اقبال خوب بوده است، صحبت کردیم و تلاش کردیم نکات مشترک آنها را دریابیم. پس از چهار سال تحقیقات، به وضوح می‌توانیم 5 مشخصه را برای بخت و اقبال مناسب تشریح کنیم.

نتایج تحقیقات ما می‌تواند در قالب یک جمله ساده خلاصه شود: در تجارت این خود ما هستیم که بخت و اقبال مناسب را برای خود می‌سازیم.

این افراد که بخت و اقبال خوبی برای خود ایجاد کرده‌اند، چه وجه مشترکی دارند؟ چگونه کارآفرینان می‌توانند با ایجاد بخت و اقبال مناسب برای خود در کار خود موفق شوند؟ اصول این کار به صورت خلاصه به شرح زیر است:

1) مسوولیت‌پذیری: آن دسته از صاحبان مشاغل که احساس می‌کنند بخت و اقبال خوبی دارند، در زمینه اقدامات خود احساس مسوولیت می‌کنند. این افراد زمانی که نتایج با آنچه مطلوب است تفاوت داشته باشد، هیچ‌گاه انگشت اتهام خود را به سوی افراد دیگر نشانه نمی‌روند. به جای آن به خود می‌نگرند و می‌گویند: «چه اقدامی انجام دادم که این‌چنین نتیجه‌ای حاصل شد؟» سپس برای حل مشکل شخصا اقدام می‌کنند.

2) درس گرفتن از اشتباهات: افرادی که بخت و اقبال خوب برای خود فراهم می‌کنند، اشتباهات را به عنوان شکست در نظر نمی‌گیرند. توماس ادیسون یک نمونه کلاسیک از چنین افرادی است. وی بیش از 1000 بار تلاش کرد لامپی بسازد که مدتی روشن بماند و همه این تلاش‌ها تنها به ساخت لامپی منجر شد که چند دقیقه روشن می‌ماند. یکی از همکارانش از وی پرسید: «آقای ادیسون، آیا حس نمی‌کنید شکست خورده‌اید؟» ادیسون به دور از هرگونه غرور جواب داد: «نه. اکنون من بیش از 1000 روش بلدم که نمی‌توان از طریق آنها یک لامپ ساخت.» چند روز بعد، وی این الهام خود را به مفهومی کاربردی مبدل کرد. اولین لامپ توسط آقای جوزف ویلسون سوان به صورت تئوریک اختراع شد، اما تنها پس از 3 تلاش ناموفق برای کاربردی کردن آن، تسلیم شد. در مقابل ادیسون با تلاش مداوم بخت و اقبال مناسب را برای خود فراهم کرد و یک لامپ سالم را طراحی کرد.

3) پشتکار: افرادی که بخت و اقبال خوب برای خود فراهم می‌کنند، تسلیم نمی‌شوند و کار امروز را به فردا نمی‌افکنند. وقتی مشکلی پیش می‌آید این افراد یا به سرعت وارد عمل می‌شوند تا مشکل را در سریع‌ترین زمان برطرف کنند یا حل آن را به فرد دیگری بسپارند.

این افراد هیچ‌گاه لیست کارهای انجام نشده را در ذهن خود حفظ نمی‌کنند. به جای آن مشکلات را در سریع‌ترین زمان ممکن حل می‌کنند. این کار به آنها اجازه می‌دهد که انرژی خود را به صورت کامل روی کار متمرکز کنند و از حواس‌پرتی‌های

گاه و بیگاه که سبب پایین آمدن کارآیی شوند، رهایی یابند.

4) اعتماد: گاهی اوقات مهم‌ترین اصل همان موردی است که بیش از بقیه مورد غفلت قرار می‌گیرد. اعتماد به دو بخش تقسیم می‌شود: اعتماد به خود و اعتماد به دیگران. اعتماد به خود امری ضروری است و کسانی که بخت و اقبال مناسب برای خود فراهم می‌کنند، جرات و عزت نفس بالایی دارند. چنین افرادی در رسیدن به هدف خود راسخ هستند و آنقدر تلاش می‌کنند که شرایط مناسب برای دستیابی به موفقیت را برای خود فراهم کنند. این افراد همچنین متفکران خوبی هستند. آنها از قدرت تصور و به ویژه تجسم خود استفاده می‌کنند تا از اهداف خود تصاویر ذهنی بسازند. اعتماد به دیگران و احترام به آنها که به صورت تنگاتنگ با جرات و عزت نفس مرتبط است، به معنی درک دیگران به عنوان منابع بخت و اقبال هستند. این به این معنی نیست که یک فرد بايد ساده‌لوح بوده و به همه اطمینان کند، بلکه به معنی استفاده از نظر دیگران به عنوان منابع بخت و اقبال خوب و دستیابی به موفقیت است.

بدون اعتماد هیچ راهی برای مذاکره درباره شرایط وجود ندارد. اگر صمیمیت وجود نداشته باشد- مثلا به دلیل مدیریت فردی شکاک و بدگمان- افراد با دیگران صحبت نخواهند کرد. از این رو هیچ راهی برای مکالمات و رد وبدل کردن نظرات وجود نخواهد داشت. بدون وجود چنین جوی، هر نوع ابتکار عملی آهسته و به آرامی پیش خواهد رفت تا در نهایت به کلی از بین برود.

5) همکاری: هم‌افزایی کلید موفقیت است. اعتماد به دیگران به ایجاد شبکه‌ای از همکاران و دوستان منجر می‌شود که به نوبه خود منابع بیشتری را برای اجرای پروژه‌ها در اختیار شرکت می‌گذارند. همکاری بايد جای رقابت را بگیرد. در اساسی‌ترین سطح، هر پروژه‌ای در بستر گروه بزرگ‌تری انجام می‌شود و هر کسی بايد این شانس را داشته باشد که یک قهرمان باشد.

همانطور که مشاهده کردیم، داشتن یا نداشتن بخت و اقبال خوب اساسا به گرایش فرد به خود، دیگران و زندگی بستگی دارد. همچنین به درک این نکته بستگی دارد که فرد به تنهایی یک علت است و نه یک اثر. و علاوه بر همه اینها به درک این نکته بستگی دارد که خود فرد بايد شرایط مناسب برای موفقیت خود را فراهم کند.

ما بخت و اقبال را پدیده‌ای اتفاقی می‌دانیم. نظیر آنچه در مسابقات بخت‌آزمایی اتفاق می‌افتد. ممکن است خوشایند نباشد، اما بخت و اقبال همواره اتفاقی، مختصر و ناپایدار است. ما طی تحقیقات خود دریافته‌ایم افرادی که با خوش شانسی جوایز بزرگی را در مسابقات بخت‌آزمایی برده‌اند، تمامی پولی را که به دست آورده‌اند، بین 4 تا 7 سال از دست داده‌اند. علاوه بر این روابط شخصی آنها با خانواده‌ و دوستانشان نیز از بین رفته است.

مشکل این است که گاهی اوقات به نظر می‌رسد ما قوانین قدیمی بر پایه حس‌های مشترک را فراموش کرده‌ایم. این قوانین به ما می‌گویند که بايد کار کنیم، از اقدامات خود آگاه باشیم و مسوولیت اصلاح آنها را در صورت لزوم بر عهده بگیریم. فردی که به چنین معرفتی دست یابد، خوش شانس خواهد بود.

منبع : دنیای اقتصاد