شما اینجا هستید: صفحه اصلی اندیشه اقتصادالگوی رشد و تولید ملی در چین: درس‌هایی برای ایران

الگوی رشد و تولید ملی در چین: درس‌هایی برای ایران

الگوی رشد و تولید ملی در چین: درس‌هایی برای ایران

روزنامه دنیای اقتصاد

«الگوی رشد و تولید ملی در چین: درس‌هایی برای ایران» نوشته‌ فریدون وردی‌نژاد، سفیر سابق ایران در چین، عنوان گزارشی راهبردی است که معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک در سال 1391 آن را منتشر کرد.

 هدف این گزارش بهره‌گیری از تجربه الگوی رشد و توسعه اقتصادی در سه دهه‌ گذشته جمهوری خلق چین در راستای پیشبرد اهداف و طرح‌های توسعه در ایران است. به این منظور، نویسنده، رشد اقتصادی چین را از انقلاب 1949 و در دو بازه‌ زمانی مورد مطالعه قرار داده است. در دهه‌های نخست انقلاب و روی کار آمدن کمونیست‌ها در چین، دغدغه‌های اصلی و پرسش‌های عمده حول رابطه‌ دولت و اقتصاد قرار داشت.

رابطه‌ اقتصاد دولتی و گسترش بدنه‌ دولت با رفاه مردم چین، چگونگی برخورد با عناصر ناکارآمدی در بدنه‌ دولت، تورم نیروی انسانی در اقتصاد دولتی و چرایی پایین بودن میزان بهره‌وری اقتصاد چین مباحث کانونی این سال‌ها تلقی می‌شدند. از دهه 80 میلادی و با قدرت گرفتن جناح عملگرا و اصلاح‌طلب، گفتمان موجود دستخوش تغییری قابل توجه شد. سیاست درهای باز و مباحث توسعه از عمده‌ترین مسایل این دوره به حساب مي‌آمدند. شعارهای جناح مذکور، مبین همین تغییر رویکرد است. ساخت چین بزرگ، مرفه و پیشرو؛ رفاه عمومی و توسعه؛ لزوم مشارکت همه اقشار جامعه در سیاست‌های درهای باز و تولید ملی و دوستی و صلح با سایر کشورها توجه سیاست مداران چینی را به خود معطوف کرد. سفیر سابق ایران در چین، در این مقاله سیاست‌های هدفمند و برنامه‌ریزی‌شده را عامل مهمی در انتقال چین از دوران «فشار و تحریم» به دوران «گشایش تجاری و تولید» می‌داند و به این جهت در ادامه مقاله و به‌منظور ارایه مثال‌هایی عینی از این سیاست‌ها، به شش برنامه مهم دولت چین با محوریت رشد و توسعه با تکیه بر تولید ملی اشاره می‌کند. این شش برنامه به اختصار عبارت است از: 1) برنامه مشعل در سال 1998 که مبتنی بر توسعه فناوری و ایجاد رابطه بین صنعت و دانشگاه بود؛ 2) برنامه 863 که شامل اولویت‌های استراتژیک در اقتصاد می‌شد و دسترسی به امکانات دولتی و دستاوردهای کشورهای صنعتی را برای استفاده بخش خصوصی چین تسهیل می‌کرد؛ 3) برنامه صاعقه که هدف آن توسعه روستایی بود و مکانیزه کردن کشاورزی، آموزش عمومی روستاییان و واگذاری زمین‌های کشاورزی در قطعات کوچک‌تر به بخش خصوصی را در بر می‌گرفت؛ 4) برنامه اشاعه علوم و تکنولوژی که در واقع به‌منظور حمایت از مراکز و شرکت‌های دولتی که توسعه علمی و فنی را در عرصه‌های تجاری و اقتصادی دنبال می‌کردند، تدوین شد. 5) برنامه ملی توسعه اولویت‌های تحقیقات بنیادین که هدف آن توسعه پژوهش در علوم پايه و حمايت از حوزه‌هاي اقتصاد، انرژی، بهداشت و فناوري‌هاي نوين بود؛ 6) برنامه تولیدات جدید ملی که متکی بر گسترش همکاری با جهان خارج بود. به عقیده نویسنده مقاله، این الگوی رشد و توسعه که مبتنی بر شناخت دقیق و همه جانبه از تحولات اقتصاد جهانی و همچنین بهره‌گیری از امکانات ملی است می‌تواند حاوی تجربیات، نکات و درس‌هایی برای کشورمان، ایران، نیز باشد. هر چند که سفیر سابق ایران بر این عقیده است که «الزاما الگوي ساير كشورها در مدار توسعه ايران قابل پياده‌سازي يا نمونه‌برداري نیست، اما بهره‌گيري از تجربه‌ كشورهای دیگر، مرور اشتباهات و انحرافات آنها و نگرش جامع بر داشته‌ها و مقدورات و شيوه‌هاي موفقيت ساير ملت‌ها مي‌تواند درس‌هاي آموزنده‌اي براي مسير توسعه پرفراز و نشيب ايران باشد.» بر اساس این تجربیات، ایران باید به‌منظور دسترسی به بازارهای منطقه‌ای، در کنار تقویت اقتصاد ملی، تعامل سازنده با اقتصاد جهانی با هدف تولید ملی را سرلوحه قرار دهد. متن کامل این مقاله در پایگاه اینترنتی مرکز تحقیقات استراتژیک به آدرس زیر در دسترس است:

www.csr.ir/departments.aspx?lng=fa&abtid=06&depid=44&semid=2480