شما اینجا هستید: صفحه اصلی اقتصاد داخلیصلح ایران و آمریکا در سایه اقتدار

صلح ایران و آمریکا در سایه اقتدار

صلح ایران و آمریکا در سایه اقتدار

علی حیدری خسرو

منبع: اقتصاد آنلاین

در ترمیم روابط ایران و آمریکا باید به دو موضوع توجه داشت اول اینکه از گذشته درس گرفت و دانست که سیاست بر یک پاشنه نمی‌چرخد و امکان تغییر هم در صحنه‌ی سیاست ایران و هم در صحنه‌ی بین‌الملل همواره وجود دارد. باید فرصت را غنیمت شمرد اما در عین حال، بلندمدت و هوشیارانه پیش رفت ...

در این قسمت با مرور درس‌هایی که ایران باید از گذشته‌ روابط پر فراز و نشیب و پر تنش خود با آمریکا و غرب بگیرد به جمع‌بندی مطالب مطرح شده خواهیم پرداخت.

درس‌هایی از گذشته

همانطور که در زمان تغییر حکومت امریکا از بوش پدر به کلینتون (و شکل‌گیری کنگره تندرو گینگریچ) تمام اعتماد سازی‌های ایران به باد رفت، و همانطور که اعتماد ایران در کوتاه آمدن در تعلیق غنی سازی منجر به این برداشت شد که فشار بیشتر کارساز است و عملا ایران با بدقولی و خیانت طرف‌های اروپایی (که در داخل کشورشان با مشکل انتخابات روبرو بودند) همراه شد، باید سیاستی واحد و متحد و یکپارچه را در پیش گرفت که نشان از استراتژیی صلح‌آمیز اما مقتدرانه در ایران دارد.

سیاستی باید در پیش گرفت که نشان می‌دهد با حاکمیت ملی ایران نمی‌شود بازی کرد و به بازیچه گرفت اما با مردم و سیاست‌مدارانی خوش‌رو و قابل اعتماد و صلح‌جو طرف‌اند که آماده‌ی گفتگو برای حل مشکل و رفع بی‌اعتمادی از طریق مذاکره و شفاف‌سازی هستند. اینکه ایرانیان حاضرند سوءتفاهم‌ها را برطرف کنند و از جنجال و تنش جلوگیری کنند. باید فرصت را غنیمت شمرد و با گفتگو و لبخند و ارتباط مستقیم راه را بر سوءتفاهم‌ها و گروه‌های فشار بست و به جای تصویر مخدوش و جنجالی از ایران در افکار بین الملل، تصویر کشوری را حک کرد که  قدرتمند، صلح طلب، ثابت‌قدم، دموکراتیک با پارلمان و دولتی منتخب مردم (همراه با رهبری معنوی و مذهبی) است.

صلح در سایه مقتدر بودن و دوری از قهر و کینه و جنجال

باید توجه داشت که عقب‌نشینی مرتب از حاکمیت ملی و ضعیف ظاهر شدن منجر به صلح نمی‌شود، نه تنها این استراتژی خطر تهییج احساسات وطن‌پرستانه مردم ایران را دارد، سبب دادن سیگنال به طرف مقابل می‌شود که با سخت‌گیری و فشار می‌توانند بر صحنه‌ی سیاست و حاکمیت و استراتژی‌های امنتیتی و داخلی ایران تاثیرگذار باشند. اگر این حربه برایشان کارگر افتد در آنسوی مرزها همواره گروه‌هایی هستند که از آن استفاده کنند.

گذشته از آن واگذاری حقوق اساسی و پیش‌نرفتن در مسیر دانشهای استراتژیک یک نوع خلع سلاح پیش از موعد است همان سیاستی که دشمنان و بدخواهان منطقه‌ای در پی آن هستند. همواره این تمثیل را باید در نظر داشت که خوب رانندگی کردن (پیش رفتن در مسیر دیپلماسی مناسب) دلیل نمی‌شود که هیچ‌گاه تصادفی صورت نگیرد چرا که رانندگان بد دیگر و یا حوادث غیرمترقبه—همانطور که برای عراق و افغانستان و سوریه و لبنان—پیش آمد برای ایران نیز ممکن است پیش بیاید و باید به ایمنی خودرو اهتمام تمام و کمال داشت. همچنین گران بودن بیمه‌ دلیل نمی‌شود که یک راننده از بیمه‌ی خودرو خود صرف‌نظر کند هرچند خرید گزینه‌های بیمه با احتیاط و بررسی هزینه-فایده انجام می‌شود اما بیمه کردن کار عقلاست. فلسفه نیروهای نظامی و امنیتی نیز بر همین اساس است. بنابراین باید حاکمیت ملی و اقتدار تکنولوژیک را همیشه حفظ کرد.

دیگر اینکه ضعیف ظاهر شدن و کوتاه آمدن پیاپی موجب ضرر است هرچند اعتمادسازی و شفاف بودن نیز از نشانه‌های دیپلماسی خوب و صلح‌طلبانه است. قراردادهای بین‌المللی مرز حاکمیت ملی را مشخص کرده‌اند.

نباید فراموش کرد که در عراق هیچ نوع سلاح کشتار جمعی نبود و نیروهای سازمان ملل نیز نشانه ای نیافتند و مرتب حکومت صدام با آنان همکاری کرد و از حاکمیت ملیش عقب نشینی کرد و حتا تا واگذاری و ممنوعیت پرواز بر آسمان خود پیش رفت اما در نهایت درگیر جنگی خانمان سوز شد که میلیونها کشته و زخمی و آوارگی برجا گذاشت. و نباید فراموش کرد که اسامه بن لادن که امریکا در پی آن به افغانستان رفت ماهها پیش از آن از افغانستان خارج شد و در پاکستان پناه گرفت ولی افغانستان درگیر آتش شد و صحنه جنگ تندورهای طالبان با امریکا بود. و نیز سوریه نیز مثالی دیگر است.

بنابراین کوتاه آمدن نیز دلیل بر صلح نمی‌شود و همواره احتمال خطرات آتی و رانندگی بد دیگر قدرتها وجود دارد. به قول امریکایی‌ها صلح بلندمدت تنها در سایه مقتدر بودن و مستقل بودن به دست می‌آید. در عین حال باید دیپلماسی عمومی را جدی گرفت از قهر و جنجال و تنش و هیاهو و طرح موضوعات بی‌اساس و ماجراجویی خودداری کرد و زمینه‌ی همکاری و شفافیت و صلح و ثبات را فراهم نمود. گفتگوی مستقیم و همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه به این فرایند کمک بزرگی خواهد کرد.

جمع بندی

موضوع را با طرح تماس تلفنی روحانی و اوباما شروع کردیم که بهانه‌ای شد برای مرور کردن مباحث اساسی موثر در سیاست خارجی بین ایران و امریکا.

تاکید این بود که ما تنها یکی از بازیگران موثر در سیاست خارجی کشور خود هستیم و بازیگر موثرتری به نام امریکا وجود دارد که باید شناخته شود. سپس روزنه‌ای به این دنیای کمتر شناخته شده باز کردیم که اغلب در قالب مرور تاریخی حوادث و وقایع موثر بود. بازیگران دیگری هم در این رابطه دخیل‌اند از جمله گروه‌های معاند نظام، گروه‌های صهیونیستی طرفدار اسراییل و مدافع تضعیف ایران به هر قیمت، افکار عمومی امریکا و ایران، ایرانیان مقیم خارج از کشور و کشورهای منطقه.

همچنین صحبت از این شد که حوادث و وقایع تاریخی نقشی حیاتی در شکل دهی به سیاست خارجی یک کشور بازی می‌کنند. با این مقدمه متذکر شدیم که فرصت‌ها را باید غنیمت شمرد چراکه اینطور نیست که همیشه همه‌ی اجزاء پازل جور باشند و فقط منتظر تصمیم ایران بمانند. همین‌طور هوشیاری در گرفتار نیامدن در مواقعی که بادهای سیاست بر خلاف منافع ایران می‌وزد نیز طرح بحث شد.

متذکر شدیم که فرصتی تاریخی برای دولت برای حل سوءتفاهم‌ها ایجاد شده است که نیاز است همه‌ی بازیگران موثر در رابطه را بشناسد و به دور از قهر و تنش، با تماس مستقیم با نمایندگان مردم امریکا و با حضور موثر در جامعه‌ی امریکا از گیر کردن در دستگاه سرد سیاست دو کشور که اسیر جریانات هویتی و سیاسی و بدبینی هستند دوری کند و کارشکنی گروه‌های خراب‌کار و مخرب و خارجی را نقش بر آب کند.

این گونه تماس‌های مستقیم اگر به طور مستمر و موثر ادامه یابد جلب اعتماد می‌کند و منافع دو کشور را به دور از سوءتفاهم‌ها برآورده می‌کند. صلح و امنیت ملی و منطقه‌ای قطعا برای هر دو کشور اولویتی اساسی می‌باشد که باید آن را پاس داشت.

همچنین این بخش متذکر خواهد شد که کوتاه آمدن از منافع ملی الزاما صلح نمی‌آورد بلکه گروه‌های فشار و خرابکار را در ادامه فشارها جری‌تر میکند چرا که استدلال آنان که "با فشار کارها به راست می‌شود" طرفدار خواهد داشت. همچنین کوتاه آمدن از امنیت و حاکمیت ملی نشانه ضعف است و کشور ضعیف بیشتر در معرض خطر است تا کشوری قوی و مقتدر اما صلح‌طلب. همچنین پی‌گیری نکردن تکنولوژی‌های توانمندساز و امنیتی در هر جنبه‌ای خلع سلاح پیش از موعد است. تاکید بر حاکمیت ملی و حقوق اساسی از اصول صلح پایدار است.

همان‌طور که نقل قول معروفی در ادبیات سیاسی امریکا هست که صلح تنها از راه قدرتمند و مستقل ظاهر شدن به دست می‌آید. این استراتژی، زمینه‌های پیشرفت و توانمندی تکنولوژیکی و دفاعی کشور را بهبود می‌بخشد که برای دفاع بلندمدت حیاتی است و نیز راه را بر چرخش‌های سیاسی ناگهانی و هیجانی و سرکار آمدن گروه‌های افراطی در دوطرف می‌بندد که گمان می‌کنند تقابل و فشار سبب کوتاه آمدن طرف مقابل و برآوردن خواسته‌های ملی می‌شود.

همچنین شفافیت و همکاری و جلب اعتماد دوجانبه می‌تواند زمینه‌های سوءتفاهم را ریشه کن کند و راه را بر تاثیر گروه‌های فشار و خارجی و مخرب و کارشکن ببندد. با توجه به اینکه صحنه‌ی سیاست و دستگاه دیپلماسی هر دو کشور درگیر بدبینی‌هاست و نیز سیاست خارجی امریکا از کارشکنی و مداخله در امور ایران برخوردار است، ارتباط‌های مستمر و موثر بین نمایندگان دو ملت می‌تواند این خطرات و نفوذ‌ها را دور بزند. سپس این دستگاه دیپلماسی و دفاعی و سیاسی است که خود را با نظرات مقامات مسوول وفق خواهد داد.